چون ابر به نوروز رخ لاله بشست          برخیز و بجام باده کن عزم درست

کاین سبزه که امروز تماشاگه توست          فردا همه از خاک تو برخواهد رست

هر طایفه ای زِ من گمانی دارد

من زان خودم چنان که هستم، هستم!

هست از پس پرده گفت‌و‌گوی من و تو

چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من