من بودم و دِل بود و کناری و فراغِی

این عِشق کجا بود که ناگه به میان جست؟!

قدر اهل درد، صاحب درد می داند که چیست

مرد صاحب درد، درد مرد می داند که چیست!

هر زمان در مجمعی گردی، چه دانی حال ما؟

حالِ تنها گرد، تنها گرد می داند که چیست!

از آتش سودای تو و خار جفایت

آن کیست که با داغ نو و ریش کهن نیست؟!