گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن

ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن

 

از دوست به یادگار دردی دارم

کان درد به صد هزار درمان ندهم

هیچ طبیبی ندهد بی مرضی حب و دوا

من همگی درد شوم، تا که به درمان برسم

گفت پیری: درد بی درمان بگیری بچه جان

او دعای کارسازی کرد و من عاشق شدم

طبیب آگه ز دردم نیست تا کوشد به درمانم

طبیبی کو که با او عرضه دارم رازِ پنهانم