با دل گفتم چگونه‌ای؟ داد جواب:

من بر سر آتـش و تو سر بر سر آب

اِی مَه که چَرخِ زِیر و زِبَر اَز بَرایِ توست

ما را خَرَاب وَ زِیر و زِبَر می‌کنی، مَکن!

درون ما ز تو یک دَم نمی شود خالی

کنون که شهر گرفتی، رَوا مَدار خَراب...

یکسره دنیا خراب از اوست و حواس من!

آی نی زن که تو را آوای نی برده است، دور از ره کجایی؟