در طریق عشق، خار از پا کشیدن مشکل است
ریشه در دل می کند خاری که در پا می رود...
وفادار تو بودم تا نفس بود
دریغا، همنشینت خار و خس بود...
فلک! در قصد آزارم چرایی؟
گلم گر نیستی، خارم چرایی!
ز سیر گلشن دنیا از آن به خار خوشم
که چیده اند حریفان رفته گلها را!
ما نقد عافیت به می ناب داده ایم
خار و خس وجود به سیلاب داده ایم