ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر

حیف اوقات که یک سر به بطالت برود!

روزی که نماند دگری بر سر کویت

دانی که ز اغیار وفادار ترم من!

سر می روم از خویش

از گوشه گوشه فرو می ریزم، وعطر تو رسوایم میکند.

سر به سر طومار زلفت شرح احوال من است

مو به مو فهمیده ام این مصرع پیچیده را !

ما ترک سر بگفتیم تا دردسر نباشد

غیر از خیال جانان در جان و سر نباشد