تَنگ شد از غَم دِل جای به مَن

یک دِل و این هَمه غَم! وای به مَن...

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند کسی را به کسی نیست!

من به تنگ آمده ام، از همه چیز

بگذارید هواری بزنم...

سخنم مست و دلم مست و خیالات تو مست

همه بر همدگر افتاده وبرهم نگران !

با این همه مهر و مهربانی

دل می دهدت که خشم رانی ؟