گفتم همیشه فکر وصال تو میکنم
در خنده شد که این همه فکر محال چیست؟
سِینهی پر حَسرتی دارَم که اَز اَندوه او
تا به نَزدیکِ لَب آرم خَنده را،شِیون شَوَد...
گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن
ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن
از توام ای شهره قمر، در من و در خود بنگر
کز اثر خنده تو ، گلشن خندنده شدم!