گفتم همیشه فکر وصال تو میکنم
در خنده شد که این همه فکر محال چیست؟
وصال ما و شما دیر متّفق گردد
که من اسیر نیازم، تو صاحب نازی!
وصال توست اگر دل را مرادی هست و مطلوبی
کنار توست اگر غم را کناری هست و پایانی!
به خواب نیز نمیبینمش چه جای وصال؟
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی