مرا از یاد برد آخر؛
ولی من،
بجز او عالمی را بردم از یاد...!
مجنون به ریگِ بادیه غم های خود شمرد
یادِ زمانه ای که غمِ دل حساب داشت...
با یاد تو افتادم، از یاد برفت آن ها
ای مهر تو در دل ها وی مهر تو بر لب ها!
تو لحظه های ماندگار منی
میان عمری که به یاد نمی آورم !
اگر دلدار بی مهر است من هم غیرتی دارم
گر او رفت از نظر من نیز خواهم رفت از یادش!