روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم
حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز؟
زبان شوخ من ترکی و من ترکی نمی دانم
چه خوش بودی اگر بودی زبانش در دهان من !
ترسم اندر بر اغیار برم نام عزیزت
چه کنم بی تو چه سازم؟ شده ای ورد زبانم
با دلت حسرت هم صحبتی هست ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟