زبان شوخ من ترکی و من ترکی نمی دانم
چه خوش بودی اگر بودی زبانش در دهان من !
خوش باش در آن دم که غمی رو به تو آرد
بگذار که غم نیز رود شاد ز دستت
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
شنیدمت که نظر می کنی به حال ضعیفان
تَبم گرفت و دِلم خوش، به اِنتظارِ عیادت
هر که گوید او منم، او من نشد
خوشه ی او لایق خرمن نشد