عشق آتش بود و خانه خرابی دارد

پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست 

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید