جور و بیداد کند، عمرِ جوانان کوتاه
اِی بزرگانِ وطن، بهر خدا! داد کنید...
دست طبیعت، گل عمر مرا مچین
جانب عاشق، نگه ای تازه گل، از این...
حالی دِل مظلوم مَرا غمزۀ مَستَش
با تیر زَد و ماند قِصاصَش به قیامت...
سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم
به کدام دوست گویم ؟ که محل راز باشد!
ملت جاهل مکن مجادله با بخت
فرو بزرگی به دانش است و بس امروز
دعوی چه کنی؟ داعیه داران همه رفتند
شو بار سفر بند، که یاران همه رفتند!